یه روز حسرت روزگاری رو می خورند که کنارم بودند اما باهام مهربون تر نبودند. امشب چقدر خسته ام و غم چنگ به قلبم می زنه. این همه اندوه از کجا میاد؟ به هر دوشون گفتم: اما من اگه حرف نزنم احساس تنهایی می کنم بعد با خودم گفتم مگه کلا چقدر حرف می زنم که همین یه ذره حرف زدنم رو هم به سکوت می کشند؟ نباید دوباره سمت نوشتن میومدم دلم سکوت می خواد. سکوت منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ترفند های خانگی مصرف کننده مهاجرت به ترکیه سایت رسمی رادیو دیسلاو تک آشپز علی‌الله سلیمی | نویسنده و روزنامه‌نگار دانلود رایگان